هر اختراعی که وقتی وارد بازار می شود سه جور می شود با آن روبه رو شد اول نقطه ای است اولین لامپ الکتریکی جهان ساخته شده مثلا مثل همان داستان ادیسون که مادرش مریض بود و قبل از آن متوجه ضرورت نور در شب شد و با شمع ها و آینه ها اون نور را فراهم کرد.
لذا فرض کنیم فقط یک لامپ وجود دارد این میشه راه حل نقطه ای
مرحله دوم این است که بیاییم یک کارخانه ای بسازیم که از الکتریسیته استفاده کنه و همه چیز در اون کارخونه بهینه شده باشه برای کارخانه با استفاده الکتریسیته
ولی این فقط در همان یک مجتمع باشه و فقط در همان کارخانه باشه(راه حل های وابسته به یک اپلیکشین خاص)
مرحله سوم:همه چیز تمدن بشری بر اساس الکتریسیته باشد تمام سیستم های پزشکی اطلاعاتی نظامی تامین اجتماعی و….یعنی کاربرد عمومی یک اختراع در بخش های مختلف.
اختراع هوش مصنوعی مرحله نقطه ای ش میتونه یک ادیتور متن باشه الآن هم یکمی کاربرد اپلیکیشن ش هم داره میاد بیرون مثلا میتونه برنامه نویسی سایت انجام بده یا کابردهایی که در تصویر سازی ها داره یا رژیم غذایی خاص شما رو بهتون بده یا برنامه حضور و غیاب در یک سازمان رو به شما بده.اما چون ما هنوز در مرحله گذار هستیم باید زمان بگذرد تا کاربردهای خیره کننده هوش مصنوعی مثل الکتریسیته که زمان برد کاربردهای آن روشن شود و به یک صنعت بزرگ تبدیل شود مشخص شود.
مثلا آن زمان می شود به آن فکر کنیم که با هوش مصنوعی سیستم بنا کنیم که چگونه کارخانه بنا بکنیم و بلکه تمام شبکه کارخانه هایی که با هوش مصنوعی کار می کنند چجوری از صفر بنا بکنیم این فقط یک مثال است
تمام سیستم هایی که ما تا الان داشتیم این بود که کسانی که علم پیشبینی را داشتند تقریبا همان هایی بودند که تصمیم گیری هم می کردند مثلا در راهنمایی و رانندگی که میدونی جاده ای که ممکنه بر اثر ریزش کوه بخاطر ریزش کوه قراره بسته بشه ترافیک رو ازش منحرف میکنی یا پیشبینی های پزشکی که شما میرید دانشکده پزشکی درس می خونید و به قدرت پیش بینی سلامت و بیماری میرسی وتصمیم گیری می کنی
هوش مصنوعی می آید بازی را برهم می زند و قدرت پیشبینی را از تصمیم گیری جدا می کند برای همین تبعاتش در لایه لایه سیستم های قدرت نفوذ پیدا میکنه و موثر واقع میشه پیشبینی کنندگان از تصمیم گیران جدا می شوند
همین موبایل های ما که جی پی اس داره و میتونه سرعت قدم زدن های ما رو تشخیص بده یا اینکه میدونه که چجوری گوشی رو دستتون می گیرید این بیگ دیتاها از همه موبایل دارهای کره زمین جمع آوری میشه و بعد وصلشون میکنند به داده های سلامت و تاریخچه بیماری این افراد به این قدرت می رسند که پیشبینی کنند ظرف مثلا بیست سال چه کسی مبتلا به پارکینسون میشه ولی برای هیچ پزشکی این ممکن نبود که به راه رفتن یک آدم نگاه کنه و بتونه تشخیص بده که این آدم در بیست سال آینده پارکینسون میگیره. فرص کنید زمانی شما بتونید از نحوه عطسه کردن افراد بتونید تشخیص بدید چه فردی در بیست سال آینده سرطان میگیره. و این با هوش مصنوعی و بیگ دیتاها کاملا واقعی و قابل تحقق است. وقتی هوش مصنوعی وارد بازی شد عدم قطعیت رو کوچیک میکنه مثلا در صنعت بانکداری بانک به این فکر میکنه که کی میتونه وامشو پس بده که اعلام ورشکستگی بکنه و کی چکش پاس میکنه یا در نظام بهداشتی و… چه اتفاقات جالبی می افتد.
اگر در قرن ۲۰ طرح واکسیناسیون و وجود خدمات بهداشت عمومی برای همه وجود داشت برای این بود که مردم یک فایده ای و کاربردی (طبقه متوسط)برای نظام سرمایه داری داشتند و به هر حال بخشی از چرخه مدیریتی بودند.
اگر همه این خدماتی که طبقه متوسط انجام می دهد توسط اتوماسیون و هوش مصنوعی جایگزین شود و کارکرد طبقه متوسط از بین برود و کاری نداشتند بکنند این طبقه بی مصرفی که به وجود می آید آرام آرام از چرخه استفاده و کاربرد خارج خواهند شد و در یک شرایط جهانی قرون وسطایی قرار می گیرند و نظام سرمایه داری دیگر انگیزه ای برای حفظ طبقه متوسط نخواهد داشت. چون نگاه مصرف گرایی نظام سرمایه داری بود که از طبقه متوسط برای مصرف کردن و مدیریت استفاده می کرد و وقتی هوش مصنوعی همه اقدامات را انجام میدهد نیازی به طبقه مصرف ندارد.
باز تعریف مشاغل جدید و باز استفاده از طبقه متوسط برای مشاغل جدید تر و عمیق تر کار آسانی نیست آن هم با حجم وسیعی از طبقه متوسط مثلا درمان ها و خدمات بهداشتی به طبقه متوسط کم خواهد شد یا اصلا کنار میره و تمدن زدایی از آن ها شکل خواهد گرفت و حذف هدفمند در جمعیت شکل می گیره و آدم ها همینجوری حقوق مفت نخواهند گرفت چون هوش مصنوعی همه چیز را پوشش خواهد داد.
طبقه متوسط اگر به این نتیجه برسند که از نظام جهانی کنار زده خواهند شد طغیان آن ها قطعی است.